کد مطلب:122463 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:371

بارقة ربانیه
از نظر اهل عرفان و معرفت و كرسی نشینان عرش علم و حكمت حق تعالی و مبدء اعلی در مقام هو هویت مطلقه و احدیث غیبیه ذاتیه، لا اسم له و لا رسم له لا وصف له و لا نعت له و در این مقام اشمخ و موطن اعلی كه غیب



[ صفحه 196]



هویت و مقام غیب الغیب ذات احدیت جلت عظمته است اسماء الهیه هیچ ظهوری ندارند زیرا تجلی در مقام احدیت ذاتیه محال است.

موطن تجلی و ظهور اسماء الهیه اعم از جمالیه و جلالیه و اعم از اسماء لطفیه و قهریه مقام واحدیت است كه از آن تعبیر می شود بحضرت لاهوت چنانچه از مقام احدیت ذاتیه تعبیر می شود بمقام هاهوت كه مقام لاتعین است.

تعین اسمائی و صفاتی و موطن تجلی و ظهور كلیه اسماء همان حضرت لاهوت می باشد در این موطن است كه همه ی اسماء ظهور و اظهار دارند اعیان ثابته كه از لوازم اسماء و صفات الوهی است در این موطن ظهور دارند این موطن است كه راسم اعیان ثابت است دولت و ظهور هر اسمی از اسماء در این مقام پرچم خود را علم نموده و اعلام تجلی و ظهور خود را كرده است.

اسم الله، اسم رحمان، اسم رحیم، اسم غفار، اسم قهار، اسم جمیل، اسم جلیل، اسم سبوح، اسم قدوس، اسم هادی، اسم مضل و سایر اسماء الهیه همه در این موطن ظهور و بروز دارند اینجا مخزن و منبع اسماء است این جا مقام واحدیت است اینجا مقام صمدیت است. و چون خزانه پر است بلحاظ صمدیت الهیه و لب ریز است شئون كمالیه ذات صمدی كه او بسیط الحقیقه و كل الكمالات الذاتیه و الصفاتیه و الفعلیه است حب ذات صمدی بخود و آثار خود مقتضی است كه بركات و آثار این اسماء و لوازم آنها ظاهر و آشكار گردد لذا هر اسمی از اسماء الوهی تقاضای مظهر و مجلائی دارد كه در آن مجلی و مظهر تجلی و ظهور نماید.

اسم جامع كه الله است اقتضا دارد كه در انسان تجلی و ظهور نماید اسم سبوح و قدوس مقتضی است كه در ملك تجلی و ظهور نماید اسم رافع مقتضی است كه در فلك تجلی و ظهور نماید اسم سمیع و بصیر مقتضی است كه در حیوان تجلی و ظهور نماید اسم مضل مقتضی است كه در شیطان تجلی و ظهور نماید و بهمین مقیاس است مقتضیات اسماء الهیه و شئون



[ صفحه 197]



ربانیه كه هر یك برای خود مظهر و مجلائی را خواستارند.

بنابراین نظام وجود از غیب و شهود و سراسر كشور هستی را ظهور و تجلی اسماء و دول اسماء تشكیل داده است.

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

فتنه انگیز جهان طره جادوی تو بود

و نظر باینكه بمشرب اهل عرفان و معرفت حق تعالی فاعل بالتجلی است و در این تجلی الوهی تمام شئون الهیت از علم و اراده و قدرت حكومت دارد لسان منطق وحی و اخبار و احادیث معتبره صادره از لسان مقام عصمت بر این واقعیت و حقیقت دلالت دارد (فلما تجلی ربه للجبل) از آیه 143 سوره اعراف نمونه آن است (ان الله تجلی فی كتابه) از لسان كاشف حقایق حضرت امام بحق ناطق جعفر بن محمد الصادق نمونه آن است كلام معجز نظام معلم الملك و الملكوت سلطان العارفین ولی الله اعظم علی علیه السلام (الحمد لله المتجلی لخلقه بخلقه) در نهج البلاغه بیان گر این واقعیت است.

و در لسان ادعیه آمده است (و باسمك الذی تجلت للجبل) و (باسمك الذی خلقت به البحر) (و باسمك الذی خلقت به العرش) (و باسمك الذی خلقت به الكرسی) و من هذا النمط كه تو حدیث مفصل بخوان از این مجمل و بقول لسان الغیب حافظ قرآن:



این همه عكس می و نقش مخالف كه نمود

یك فروغ رخ ساقی است كه در جام افتاد



و نیز استاد حكیم الهی قمشه ای كه گفته است:



(این جهان آئینه ی حسن جهان آراستی

وندران پیدا جمال شاهد یكتاستی)



و نیز جلال الدین محمد بلخی خراسانی عارف ربانی مشتهر بملادی



[ صفحه 198]



رومی در كتاب مثنوی گفته است:



خلق را چون آب دان صاف و زلال

وندران تابان جمال ذوالجلال



پادشاهان مظهر شاهی حق

عالمان مرآت آگاهی حق



خوب رویان آئینه خوبی او

عشق ایشان عكس مطلوبی او



(آن ملیحان كه دل و دین می برند

پرتو حسن بت سیمین برند)



اصل صد یوسف جمال ذوالجلال

ای كم از زن شو فدای آن جمال



(عشق آن بگزین كه یوسف آفرید

پرتو حسنش بر آن مهوش دمید)



(آن صباحت را بیوسف داد او

آن ملاحت را به احمد (ص) داد او)



(آن شجاعت را به موسی داد او

آن قداست را به عیسی داد او)



(هر چه با خوبان عالم داد او

جمله را در حق احمد (ص) داد او)



نام احمد نام جمله انبیا است

چونكه صد آمد نود هم پیش ما است



حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله جامع جمیع محاسن است و بعد از آن حضرت خلفاء و اوصیاء قدیسین آن حضرت كه اول ایشان حضرت علی مرتضی و آخر ایشان حضرت بقیة الله مهدی خاتم الاوصیاء است



[ صفحه 199]



صلوات الله علیهم همه مجمع المحاسن و الكمالات هستند و آنچه خوبان دارند آنها هر فردشان تنها دارا است از جمله آنان دومین نیر برج ولایت و اختر فروزان آسمان امامت و خلافت حضرت امام حسن مجتبی علیه آلاف التحیة و الثناء است كه این اشراق كه اشراق دوم از كتاب (جلوات ربانی) است اختصاص به آنحضرت و شئون كمالیه و محاسن آن بزرگوار دارد هر چند محاسن و كمالات صوری و معنوی آن حضرت بیرون از حیطه احصاء و شمار است ولی مبنای ما آن است كه بعنوان برداشت قطره ای از دریای بی كران آنان اشاره بمحاسن و فضائل هر یك از ایشان در این اشراقات دوازده گانه بنمائیم.



كتاب حسن حسن را تمام نتوان كرد

اگر مداد شود ابحر و قلم اشجار



سابقا گفتیم كه آیه شریفه (سبعة ابحر ما نفدت كلمات الله) مطابق بیان معدن حكمت و مقام عصمت (ع) ناظر بفضائل نامتناهی این سلسله جلیله است كه قابل استقصاء نیست ولو آب تمام دریاها مركب شود (ما نفدت كلمات الله) (فرمودند نحن الكلمات) كه فضائل ما احصاء و شماره نشود.



كتاب فضل تو را آب بحر كافی نیست

كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم





[ صفحه 200]